نی نی نازم

سلام به فسقلی خودم. عزیزم امروز تو ٧ ماهت تموم شد.تو این هفته خودت تنها و بدون کمک میشینی ‚دومین دندونت هم نوک زده.خیلی هم ماشالله پر جنب و جوش شدی.اصلا دوست نداری تنها بمونی ‚تا میرم اشپزخونه کارامو بکنم گریه میکنی و میخوای بیای پیشم. عزیزم دیشب خونه ی دایی علی دعوت بودیم.همه بودن.مامان بزرگ واست اش دندونی درست کرد .ما هم کیک دندونی گرفتیم و به سلامتی دندون دراوردنت شادی کردیم. تو هم تو جمع ذوق کرده بودی.الهی قربون دندونت برم.انشالله همیشه دندونای سالم داشته باشی. بقیه عکسا در ادامه مطلب     ...

سلام به محمدرضای مامانی. عزیزم ٢٩ اذر با بابایی تو رو بردیم مرکز بهداشت شهید جعفری و واکسن ٦ ماهگیتو زدی.همون موقع که امپولا رو تو پاهات زد جیغ کشیدی و گریه کردی ولی زود ساکت شدی.خدا رو شکر تب هم نکردی و این واکسن رو هم به خیر و خوشی پشت سر گذاشتی .حالا دیگه میره تا ١ سالگیت. فردای روز واکسن زدنت متوجه شدم گل پسرم دندوناش نوک زده. عزیزم دندون در اووردنت مبارک.(انشالله بعد ماه صفر واست جشن دندونی میگیرم) عزیزم تو داری بزرگ میشی و کارات هم قشنگ تر میشه.ماشالله خیلی هم شیطون شدی و قتی هم بیداری نمیزاری مامان کاراشو بکنه .همش میخوای بغل مامانی باشی و مامان...

سلام به پسر گلم و به همه مامان جون میدونم از اینکه 6 ماه نیومدم تو وبلاگت و واست ننوشتم ازم دلگیری. ولی مامان جون اول اینکه اینترنتمون قطع بود و دوم اینکه مامانی همه ی وقتشو  واسه تو گذاشته بود.حالا سعی میکنم زود یه زود بیام و برای گل پسرم بنویسم (البته اگه شما اجازه بدید) از دوستامون هم معذرت خواهی میکنم که کلی نگرانمون شده بودن. عزیزم تو 28 خرداد ساعت 11:30 صبح  به دنیا اومدی. وزن:2800  قد:50 دورسر:34  منو که بردن تو اتاق عمل یه امپول تو کمر مامانی زدن و مامانی هم از کمر بی حس شد. بعد شیکم مامانی رو پاره کردن و تو رو از شیکمم بیرون اوردن .همین که صدای...

...